اثری فروتر از انتظار
این مطلب در رومه اعتماد روز شنبه 16 خرداد چاپ شد.کنسرت زمستان-حمید متبسم



قدم از قدم برداشتن در هوای تیره و سنگین موسیقی روزگار ما، کار توان‌فرسایی است. به‌خصوص که این قدم در راستای برگزاری کنسرت برداشته شود و این دشواری‌ها وقتی به مشکل تبدیل می‌شوند که سرپرست گروه موسیقی مرتکب! انتخاب خواننده زن هم شده باشد. لاجرم پیش از هر گونه نگاه منتقدانه به کنسرت زمستان، باید به آقای حمید متبسم و گروه مضراب تبریک و خسته نباشید گفت. اما با وجود همه اینها نقد منصفانه آثار هنری همیشه و در هر وهله‌ای از شرایط اجتماعی می‌تواند به بهبود کیفیت آثار، از جنبه‌های گوناگون یاری ببخشد.

در میان آثار حمید متبسم دست‌کم چند اثر دیده می‌شود که طی سال‌های گذشته بخشی از حافظه شنیداری مردم کشورش را به دلنشینی رنگ‌آمیزی کرده است. هرچند تمامی آثار یک هنرمند نباید ااما یک شاهکار هنری باشند و در کارنامه هنری هر کسی در تاریخ هنر به آثاری که از لحاظ بار معنایی و آفرینش زیبایی در محدوده‌های گوناگون ارزشمندی قرار دارند، برمی‌خوریم. حمید متبسم با تبسم همیشگی و موسیقی و چهره آرامش نیز از این قاعده مستثنی نمانده است. کنسرت زمستان که به آهنگسازی و سرپرستی او اجرا شد نه تنها در پاسخگویی به نیاز شنیداری مردم زمانه‌اش در مانده به نظر می‌رسید بلکه در قیاس با آثار گذشته خود او نیز اجرایی ضعیف و به دور از انتظار تلقی می‌شود. تالار وحدت، بیست و پنجم و ششم اردیبهشت پذیرای موسیقی دوستانی شده بود که آمده بودند موسیقی خوب بشنوند  ولی دست خالی وشاید ناامید برگشتند. طبق بروشور ارایه شده، برنامه از دو بخش تشکیل می‌شد، سعی می‌کنم نکات قابل بحث آن را با احترام به همین بخش‌بندی ارایه کنم. 

بخش یکم موسیقی سازی: سه‌تار را که دست آقای متبسم دیدم خیلی خوشحال شدم، چون اغلب سه‌تار نوازی‌اش برایم دلنشین‌تر از تار نوازی‌اش بوده است. در کنارش آقای شعاعی که یک ست ساز کوبه‌ای (نمی‌دانم این مجموعه‌های کوبه‌ای را که چند سالی است متولد شده‌اند چه باید نامید) را برای نواختن آماده کرده بود. روی صندلی نیمه قراضه تالار خودم را ول کردم مگر در مجالی که دست داده و از موسیقی‌های اغلب تو خالی رادیو و تلویزیون فرار کرده‌ام، اینجا کمی موسیقی گوش کنم. اما از حس و حالی که در برخی آثار قبلی او در ذهنم بود، خبری نبود. رنگ‌آمیزی کدر و تکراری از ردیف میرزاعبدالله تنها چیزی بود که می‌شد از لابه‌لای انگشت‌های توانای حمید متبسم شنید. هرچند که این مورد نمی‌تواند نقطه ضعفی بر اجرای او قلمداد شود چرا طی تعریفی که از بداهه و تکنوازی در موسیقی دستگاهی داریم، هنرمند می‌تواند آزادانه برداشت‌ها و نگرش خود را از این مجموعه مُدال به مخاطب ارایه دهد اما حمید متبسم قبل از این برداشت‌های زیبا‌تری را از همین مجموعه ارایه کرده بود. 
آنچه از شهروز شعاعی در این دو نوازی شنیده می‌شد دو ویژگی مهم داشت؛ اول اینکه با فرض حذف ایشان از صحنه اجرا، برای کلیت اثر هیچ اتفاقی نمی‌افتاد. به این معنا که در این دو نوازی، ساز کوبه‌ای صاحب شخصیت مستقلی نبود و حتی در ارایه انگاره‌های ریتمیک، وابسته و تحت سلطه سه‌تار عمل می‌کرد. و دوم اینکه اجرای شعاعی توجیهی عقل‌پذیر برای حضور سازی سه قسمتی را به مخاطب ارایه نمی‌کرد. زیاد شنیده‌ایم که نوازندگان سازهای کوبه‌ای از مناطق مختلف پوست یک ساز صداهای به مراتب متنوع‌تری را تولید می‌کنند. طی یک قاعده عقلانی تنها زمانی که تمامی امکانات یک ساز پوستی نتواند برای یک اجرا، پاسخگو باشد، مجازیم که به حضور ساز دوم یا سوم به عنوان مکمل‌های ساز اول فکر کنیم و این در حالی است که در این دو نوازی ساز کوبه‌ای نقشی کاملا حاشیه‌ای و صرفا آکامپانیمان را بازی می‌کرد و شنونده‌ای غیر حرفه‌ای هم می‌فهمید که این نقش را یک دایره یا تنبک هم می‌توانست به گونه تاثیرگذارتری بازی کند. 
پس از دونوازی، با پیوستن ١٠ نفر نوازنده دیگر گروه، قطعه «دریا» اجرا شد که در بروشور کنسرت از این قطعه با نام «کوارتت مضرابی» نام برده شده بود. وقتی با این عنوان برخورد می‌کنی به ناچار منتظر شنیدن اثری هستی که طی آن چهار لایه صوتی با کاربرد اصول هارمونی یا با نگاهی کنترپوانتیک - یا از هر طریق دلخواه دیگری - به خلق صدایی واحدی منجر شوند و در عین حال هر یک از این چهار لایه صوتی دارای شخصیتی مستقل باشند. در گروه «مضراب»، متبسم از سازهایی استفاده کرده است که در نهایت و با چشم پوشی (به دلیل هم‌پوشانی حداکثری گستره صوتی سازهای عود، تارباس و سه‌تار) فقط با دو لایه صوتی روبه‌رو هستیم. نوشتن و اجرای کوارتت برای چنین ارکستری به قول اهالی فلسفه، فرض بر محال تلقی می‌شود. چیزی شبیه قایقرانی در صحرای کالاهاری! با توجه به اینکه بعید است آقای متبسم در فهم واژه کوارتت مشکلی داشته باشد سوال که باقی می‌ماند چرایی کاربرد این واژه در بروشور کنسرت است. 
 اما اگر واژه کوارتت را نیز از ابتدای نام این قطعه‌برداریم و به عنوان یک قطعه موسیقی دستگاهی به آن نگاه کنیم، باید گفت به جز صدای سه‌تار حمید متبسم چیز دیگری در این قطعه خوشایند نمی‌نمود. عدم توازن بین صدای باس حاصل از عود و تارباس با بخش بالاتر ارکستر که سه‌تارها را شامل می‌شد، مونوفونیک بودن کل قطعه که حضور ١٢ نوازنده را عملا توجیه نمی‌کرد، عدم توانایی بخش کوبه‌ای ارکستر در همراهی خلاقانه با سایر افراد گروه و ناکوک بودن آزاردهنده صدای یکی از عودها، از نکاتی بود که برطرف کردن آنها شاید می‌توانست قطعه را اندکی شنیدنی کند. 
بخش دوم موسیقی آوازی: شعر زمستان مهدی اخوان ثالث پیش از آنکه در قیاس با سایر اشعار او شعری قابل تامل و قدرتمند باشد، شعری است که صرفا به لحاظ نوستالژیک برای ما قابل اهمیت شده است. ضمن اینکه در این شعر انتقادهای ظریف و شاعرانه اخوان از شرایط حاکم بر روابط انسانی مردم عصر خودش گلایه می‌کند و این موضوعی است غیر زمان شمول. به این معنا که چنین مضامینی را در میان اشعار شاعران چند صد سال پیش هم می‌توان یافت که فقط به همین دلیل - بیان دردهای مشترک بشری - همگی هنوز خواندنی‌اند. اخوان به غیر از شعر زمستان اشعار قدرتمند زیادی دارد که هنوز روی آنها کار موسیقیایی انجام نشده است. با این حال هستند آهنگسازانی چون حمید متبسم که زمستان را بهترین شعر اخوان می‌دانند و مجبوریم هر از گاهی نسخه‌های کسالت‌آور جدیدی از این شعر را از زبان خوانندگان مختلفی بشنویم. زمستانی که حسین علیزاده ساخت و استاد شجریان خواند شاید گواه بیشترین پیوند و درک متقابل بین آهنگساز با شعر باشد. ارتباط متبسم اما با این شعر ارتباطی معناستیزانه بود. زمستان اخوان، سرد، تهی، بی‌رحم، بی‌تحرک و بی‌امید و نوید است، آهنگسازی متبسم در مقابل تصویری گرم، پرصدا، گاه مهربان و پر از تحرک و پویایی است به طوری که اگر شعری با مضمون بهار یا تابستان یا پاییز هم بر این ملودی‌ها می‌گذاشتی به همین اندازه بی‌ارتباط جلوه می‌کرد. 
اخوان، تصویر زمستان را آنقدر خشن و بی‌رحم توصیف می‌کند که آهنگساز باید در انتخاب خواننده مرد هم وسواس به خرج دهد و تا حد ممکن به دنبال صدایی بگردد که القا‌کننده این حس حاکم بر فضای شعر باشد. در مورد دلیل انتخاب فریبا داوودی به عنوان خواننده اثر لابد آقای متبسم دلایلی قابل قبول برای خودشان دارند اما این دلایل هر چه باشد ناهمگونی صدای داوودی را با مفاهیم شعر زمستان توجیه نمی‌کند. دلیل حضور هادی فیض‌آبادی اما کاملا مشخص بود، حاشیه‌ای برای پر کردن زیر صدای داوودی با انگیزه اخذ مجوز اجرای کنسرت. در هر حال حضور آقای فیض آبادی هم به مصداق آنچه درباره آقای شعاعی گفته شد چندان ضروری به نظر نمی‌رسید. مهم‌ترین نکته در مورد بخش آوازی این بود که همخوانان یک ملودی را عینا می‌خواندند بی‌آنکه هیچ‌گونه اثری از دو صدایی در قطعه شنیده شود. فقط در یک قسمت از موسیقی برای خوانندگان، اجرایی شبیه کانُن نوشته شده بود که خوانندگان اشعار را متعاقبا تکرار می‌کردند و متاسفانه با وجود نگرانی آهنگساز در هنگام اجرا و کمک ایشان جهت هماهنگی بین خوانندگان، باز هم این قسمت خوب اجرا نشد و خدا را شکر کردم که متبسم چیز پیچیده‌تری برای بخش خوانندگان ننوشته بود. از نکات قوت قطعه زمستان می‌توان به تلفیق کم ایراد شعر و موسیقی اشاره کرد. به جز یک مورد که در عبارت «دور یا نزدیک» کلمه یا «با فاصله گرفتن از» دور و چسبیدن به «نزدیک» معنای حرف ندا را به ذهن شنونده متبادر می‌کرد (.یا نزدیک)، بقیه اشعار به لحاظ اصول تلفیق شعر و موسیقی بی‌نقص به نظر می‌رسید و آهنگساز در نوشتن ملودی بر هجاهایی که مرتبا کوتاه و بلند می‌شدند ماهرانه عمل کرده بود. نقش موسیقی در فواصل بین خوانش اشعار صرفا به اجرای پاساژهای سریع محدود می‌شد و شنیدن این پاساژهای بی‌روح به خصوص در قسمتی که موسیقی به مقام چهارگاه مدولاسیون کرده بود، آزار‌دهنده می‌نمود. اخوان در پایان شعرش، باز نومیدانه تاکید می‌کند که «زمستان است» اما بخش پایانی این موسیقی مانند سایر بخش‌ها، تصویری متضاد را به ذهن متبادر می‌کرد. 
در پایان باید گفت دانش موسیقی و توانایی نوازندگی آقای حمید متبسم در حدی فراتر از آن چیزی است که در کنسرت زمستان از ایشان شنیدیم و این گفته را مراجعه به آثار قبلی ایشان تایید می‌کند. برای این هنرمند گرانقدر ماندگاری پنجه‌های پر توان و روزهایی روشن آرزو  می‌کنم. 

لینک در رومه اعتماد


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مرجع کنکور ایران Darron اهنگ قدیمی شب های سرگشتگی woorank ویستا رایانه خلاصه کتاب جامعه شناسی انحرافات اجتماعی احمد بخارایی مرجع دانلود رایگان~RighDownload پاتوق تفریحی وسرگرمی ::پارسی فان::