به گزارش خبرنگار مهر، مراسم رونمایی آلبوم موسیقی «ایران جوان» به آهنگسازی پیمان سلطانی و خوانندگی شهرام ناظری شامگاه جمعه سوم مهر در فروشگاه شهر کتاب فرشته برگزار شد اما شوالیه آواز ایران در این مراسم حضور پیدا نکرد. ضیاءالدین ناظمپور شاعر آلبوم «ایران جوان» در ابتدای این مراسم گفت: پیمان سلطانی در ۱۰ سال اخیر بسیار مبارزه کرد تا بالاخره بتواند این آلبوم را به انتشار برساند و من بسیار خوشحالم که او سرانجام توانست در این مبارزه پیروز شود و آلبوم خود را با این کیفیت روانه بازار موسیقی کند.
وی ادامه داد: به اعتقاد من تصنیف ماندگار «ایران جوان» بعد از سرود جاودانه «ای ایران»، دومین تصنیفی است که مردم کوچه و بازار آن را دوست دارند و تا این حد از آن استقبال کردهاند اما قطعه ای که ما در آن دوران شنیدیم فارغ از تمام امتیازاتی که داشت، به لحاظ فنی دارای نواقصی بود که در اجرای زنده ارکستر «ملل» خود را نمایان کرد. بنابراین بهتر این بود که در حوزه آهنگسازی تلاش بیشتری می شد تا مخاطب با فضای با کیفیت تری مواجه شود، ضمن اینکه سالار عقیلی نیز در فرصتی کوتاه این اثر را برای خوانندگی آماده کرد و کار به قدری با عجله اجرا شد که بسیاری از نقاط مهم آهنگسازی در تنظیم مستتر ماند.
این شاعر در ادامه صحبتهای خود با اشاره به نقش اجتماعی این اثر موسیقایی طی سالهای اخیر توضیح داد: حوادثی که طی یک دهه اخیر در حوزههای ی و اجتماعی افتاد به گونهای بود که هر کسی میخواست به نوعی رای جمع کند، از این آهنگ برای کلیپها و برنامههای تبلیغاتی خود استفاده میکرد. این رویه از انتخابات مجلس شورای اسلامی گرفته تا ریاست جمهوری به شکل بسیار پررنگی ادامه داشت. البته در این راه سود بیشتر را سالار عقیلی کرد که از سطح متوسط خوانندگی و شهرت، به سطح بالایی از معروفیت و شهرت رسید.
وی در بخش پایانی صحبتهای خود بیان کرد: استفاده نابهجا و بدون مجوز رسانهها از این اثر به نوعی به نفع اثر شد و باعث شد تا این قطعه موسیقایی در تاریخ ماندگار شود. به هر حال فعلاً خوشحالیم از اینکه قطعه «ایران جوان» به عنوان دومین سرود ملی – میهنی ایران بعد از سرود «ای ایران» در یاد تاریخ و تاریخ موسیقی ایران باقی مانده است و امیدوارم حالا که این قطعه در آلبومی موسیقایی برای مردم عرضه می شود بتواند مورد استقبال طیف بیشتری از مخاطبان قرار گیرد.
در ادامه این مراسم علیرضا پورامید منتقد و پژوهشگر و اردشیر صالحپور مدرس دانشگاه پیرامون آلبوم «ایران جوان» و قطعات ملی – میهنی موسیقی ایرانی توضیحاتی را ارائه دادند. این در حالی است که با توجه به اعلام برگزارکنندگان مراسم مبنی بر حضور شهرام ناظری خواننده آلبوم در این مراسم، وی تا پایان جلسه در مراسم حضور پیدا نکرد.
قدم از قدم برداشتن در هوای تیره و سنگین موسیقی روزگار ما، کار توانفرسایی است. بهخصوص که این قدم در راستای برگزاری کنسرت برداشته شود و این دشواریها وقتی به مشکل تبدیل میشوند که سرپرست گروه موسیقی مرتکب! انتخاب خواننده زن هم شده باشد. لاجرم پیش از هر گونه نگاه منتقدانه به کنسرت زمستان، باید به آقای حمید متبسم و گروه مضراب تبریک و خسته نباشید گفت. اما با وجود همه اینها نقد منصفانه آثار هنری همیشه و در هر وهلهای از شرایط اجتماعی میتواند به بهبود کیفیت آثار، از جنبههای گوناگون یاری ببخشد.
در میان آثار حمید متبسم دستکم چند اثر دیده میشود که طی سالهای گذشته بخشی از حافظه شنیداری مردم کشورش را به دلنشینی رنگآمیزی کرده است. هرچند تمامی آثار یک هنرمند نباید ااما یک شاهکار هنری باشند و در کارنامه هنری هر کسی در تاریخ هنر به آثاری که از لحاظ بار معنایی و آفرینش زیبایی در محدودههای گوناگون ارزشمندی قرار دارند، برمیخوریم. حمید متبسم با تبسم همیشگی و موسیقی و چهره آرامش نیز از این قاعده مستثنی نمانده است. کنسرت زمستان که به آهنگسازی و سرپرستی او اجرا شد نه تنها در پاسخگویی به نیاز شنیداری مردم زمانهاش در مانده به نظر میرسید بلکه در قیاس با آثار گذشته خود او نیز اجرایی ضعیف و به دور از انتظار تلقی میشود. تالار وحدت، بیست و پنجم و ششم اردیبهشت پذیرای موسیقی دوستانی شده بود که آمده بودند موسیقی خوب بشنوند ولی دست خالی وشاید ناامید برگشتند. طبق بروشور ارایه شده، برنامه از دو بخش تشکیل میشد، سعی میکنم نکات قابل بحث آن را با احترام به همین بخشبندی ارایه کنم.
بخش یکم موسیقی سازی: سهتار را که دست آقای متبسم دیدم خیلی خوشحال شدم، چون اغلب سهتار نوازیاش برایم دلنشینتر از تار نوازیاش بوده است. در کنارش آقای شعاعی که یک ست ساز کوبهای (نمیدانم این مجموعههای کوبهای را که چند سالی است متولد شدهاند چه باید نامید) را برای نواختن آماده کرده بود. روی صندلی نیمه قراضه تالار خودم را ول کردم مگر در مجالی که دست داده و از موسیقیهای اغلب تو خالی رادیو و تلویزیون فرار کردهام، اینجا کمی موسیقی گوش کنم. اما از حس و حالی که در برخی آثار قبلی او در ذهنم بود، خبری نبود. رنگآمیزی کدر و تکراری از ردیف میرزاعبدالله تنها چیزی بود که میشد از لابهلای انگشتهای توانای حمید متبسم شنید. هرچند که این مورد نمیتواند نقطه ضعفی بر اجرای او قلمداد شود چرا طی تعریفی که از بداهه و تکنوازی در موسیقی دستگاهی داریم، هنرمند میتواند آزادانه برداشتها و نگرش خود را از این مجموعه مُدال به مخاطب ارایه دهد اما حمید متبسم قبل از این برداشتهای زیباتری را از همین مجموعه ارایه کرده بود.
آنچه از شهروز شعاعی در این دو نوازی شنیده میشد دو ویژگی مهم داشت؛ اول اینکه با فرض حذف ایشان از صحنه اجرا، برای کلیت اثر هیچ اتفاقی نمیافتاد. به این معنا که در این دو نوازی، ساز کوبهای صاحب شخصیت مستقلی نبود و حتی در ارایه انگارههای ریتمیک، وابسته و تحت سلطه سهتار عمل میکرد. و دوم اینکه اجرای شعاعی توجیهی عقلپذیر برای حضور سازی سه قسمتی را به مخاطب ارایه نمیکرد. زیاد شنیدهایم که نوازندگان سازهای کوبهای از مناطق مختلف پوست یک ساز صداهای به مراتب متنوعتری را تولید میکنند. طی یک قاعده عقلانی تنها زمانی که تمامی امکانات یک ساز پوستی نتواند برای یک اجرا، پاسخگو باشد، مجازیم که به حضور ساز دوم یا سوم به عنوان مکملهای ساز اول فکر کنیم و این در حالی است که در این دو نوازی ساز کوبهای نقشی کاملا حاشیهای و صرفا آکامپانیمان را بازی میکرد و شنوندهای غیر حرفهای هم میفهمید که این نقش را یک دایره یا تنبک هم میتوانست به گونه تاثیرگذارتری بازی کند.
پس از دونوازی، با پیوستن ١٠ نفر نوازنده دیگر گروه، قطعه «دریا» اجرا شد که در بروشور کنسرت از این قطعه با نام «کوارتت مضرابی» نام برده شده بود. وقتی با این عنوان برخورد میکنی به ناچار منتظر شنیدن اثری هستی که طی آن چهار لایه صوتی با کاربرد اصول هارمونی یا با نگاهی کنترپوانتیک - یا از هر طریق دلخواه دیگری - به خلق صدایی واحدی منجر شوند و در عین حال هر یک از این چهار لایه صوتی دارای شخصیتی مستقل باشند. در گروه «مضراب»، متبسم از سازهایی استفاده کرده است که در نهایت و با چشم پوشی (به دلیل همپوشانی حداکثری گستره صوتی سازهای عود، تارباس و سهتار) فقط با دو لایه صوتی روبهرو هستیم. نوشتن و اجرای کوارتت برای چنین ارکستری به قول اهالی فلسفه، فرض بر محال تلقی میشود. چیزی شبیه قایقرانی در صحرای کالاهاری! با توجه به اینکه بعید است آقای متبسم در فهم واژه کوارتت مشکلی داشته باشد سوال که باقی میماند چرایی کاربرد این واژه در بروشور کنسرت است.
اما اگر واژه کوارتت را نیز از ابتدای نام این قطعهبرداریم و به عنوان یک قطعه موسیقی دستگاهی به آن نگاه کنیم، باید گفت به جز صدای سهتار حمید متبسم چیز دیگری در این قطعه خوشایند نمینمود. عدم توازن بین صدای باس حاصل از عود و تارباس با بخش بالاتر ارکستر که سهتارها را شامل میشد، مونوفونیک بودن کل قطعه که حضور ١٢ نوازنده را عملا توجیه نمیکرد، عدم توانایی بخش کوبهای ارکستر در همراهی خلاقانه با سایر افراد گروه و ناکوک بودن آزاردهنده صدای یکی از عودها، از نکاتی بود که برطرف کردن آنها شاید میتوانست قطعه را اندکی شنیدنی کند.
بخش دوم موسیقی آوازی: شعر زمستان مهدی اخوان ثالث پیش از آنکه در قیاس با سایر اشعار او شعری قابل تامل و قدرتمند باشد، شعری است که صرفا به لحاظ نوستالژیک برای ما قابل اهمیت شده است. ضمن اینکه در این شعر انتقادهای ظریف و شاعرانه اخوان از شرایط حاکم بر روابط انسانی مردم عصر خودش گلایه میکند و این موضوعی است غیر زمان شمول. به این معنا که چنین مضامینی را در میان اشعار شاعران چند صد سال پیش هم میتوان یافت که فقط به همین دلیل - بیان دردهای مشترک بشری - همگی هنوز خواندنیاند. اخوان به غیر از شعر زمستان اشعار قدرتمند زیادی دارد که هنوز روی آنها کار موسیقیایی انجام نشده است. با این حال هستند آهنگسازانی چون حمید متبسم که زمستان را بهترین شعر اخوان میدانند و مجبوریم هر از گاهی نسخههای کسالتآور جدیدی از این شعر را از زبان خوانندگان مختلفی بشنویم. زمستانی که حسین علیزاده ساخت و استاد شجریان خواند شاید گواه بیشترین پیوند و درک متقابل بین آهنگساز با شعر باشد. ارتباط متبسم اما با این شعر ارتباطی معناستیزانه بود. زمستان اخوان، سرد، تهی، بیرحم، بیتحرک و بیامید و نوید است، آهنگسازی متبسم در مقابل تصویری گرم، پرصدا، گاه مهربان و پر از تحرک و پویایی است به طوری که اگر شعری با مضمون بهار یا تابستان یا پاییز هم بر این ملودیها میگذاشتی به همین اندازه بیارتباط جلوه میکرد.
اخوان، تصویر زمستان را آنقدر خشن و بیرحم توصیف میکند که آهنگساز باید در انتخاب خواننده مرد هم وسواس به خرج دهد و تا حد ممکن به دنبال صدایی بگردد که القاکننده این حس حاکم بر فضای شعر باشد. در مورد دلیل انتخاب فریبا داوودی به عنوان خواننده اثر لابد آقای متبسم دلایلی قابل قبول برای خودشان دارند اما این دلایل هر چه باشد ناهمگونی صدای داوودی را با مفاهیم شعر زمستان توجیه نمیکند. دلیل حضور هادی فیضآبادی اما کاملا مشخص بود، حاشیهای برای پر کردن زیر صدای داوودی با انگیزه اخذ مجوز اجرای کنسرت. در هر حال حضور آقای فیض آبادی هم به مصداق آنچه درباره آقای شعاعی گفته شد چندان ضروری به نظر نمیرسید. مهمترین نکته در مورد بخش آوازی این بود که همخوانان یک ملودی را عینا میخواندند بیآنکه هیچگونه اثری از دو صدایی در قطعه شنیده شود. فقط در یک قسمت از موسیقی برای خوانندگان، اجرایی شبیه کانُن نوشته شده بود که خوانندگان اشعار را متعاقبا تکرار میکردند و متاسفانه با وجود نگرانی آهنگساز در هنگام اجرا و کمک ایشان جهت هماهنگی بین خوانندگان، باز هم این قسمت خوب اجرا نشد و خدا را شکر کردم که متبسم چیز پیچیدهتری برای بخش خوانندگان ننوشته بود. از نکات قوت قطعه زمستان میتوان به تلفیق کم ایراد شعر و موسیقی اشاره کرد. به جز یک مورد که در عبارت «دور یا نزدیک» کلمه یا «با فاصله گرفتن از» دور و چسبیدن به «نزدیک» معنای حرف ندا را به ذهن شنونده متبادر میکرد (.یا نزدیک)، بقیه اشعار به لحاظ اصول تلفیق شعر و موسیقی بینقص به نظر میرسید و آهنگساز در نوشتن ملودی بر هجاهایی که مرتبا کوتاه و بلند میشدند ماهرانه عمل کرده بود. نقش موسیقی در فواصل بین خوانش اشعار صرفا به اجرای پاساژهای سریع محدود میشد و شنیدن این پاساژهای بیروح به خصوص در قسمتی که موسیقی به مقام چهارگاه مدولاسیون کرده بود، آزاردهنده مینمود. اخوان در پایان شعرش، باز نومیدانه تاکید میکند که «زمستان است» اما بخش پایانی این موسیقی مانند سایر بخشها، تصویری متضاد را به ذهن متبادر میکرد.
در پایان باید گفت دانش موسیقی و توانایی نوازندگی آقای حمید متبسم در حدی فراتر از آن چیزی است که در کنسرت زمستان از ایشان شنیدیم و این گفته را مراجعه به آثار قبلی ایشان تایید میکند. برای این هنرمند گرانقدر ماندگاری پنجههای پر توان و روزهایی روشن آرزو میکنم.
بهار دلکـــش رســــید و دل به جا نباشد
از آنکه " دولت " دمی به فکر ما نباشد
سایت گفتگوی هارمونیک به رسم ده ساله ی اخیر، سر آغاز هر نوروزی را با عرض شادباش به اهالی موسیقی، آرزوی بهروزی برای ایشان و ارائه ی مطلبی آغاز می کند که در آن سعی می شود به اتفاقات مهمی که در یک سال گذشته ی موسیقی کشور رخ داده است، بپردازد. اما از آنجا که سخن از چگونگی روند موسیقی کشورمان طی چند سال اخیر منجر به بازگویی تلخکامی های این اهالی خواهد شد و به قول قدیمی تر ها شگون ندارد سال نو را با این دست گلایه ها شروع کنیم، بهتر دیدم فقط از مهمترین اتفاق سال گذشته حرف بزنم: اجرای ارکستر سمفونیک تهران. اما آیا واقعاً این یک اتفاق بزرگ بود؟ به طور قطع می توان گفت تعطیلی و سکوت این ارکستر که تا امروز سه چهار سال طول کشیده است اتفاق مهمتری تلقی می شود. وقتی کشوری با هفتاد و چند میلیون جمعیت و مهمتر، با چند هزار سال پشتوانه ی فرهنگی، طی چند سال متوالی فاقد حتی یک ارکستر با پشتوانه ی دولتی باشد و مهمترین رسانه ی دولتی یعنی صدا و سیما نیز خوراک شنیداری مردم را اغلب از پیش پا افتاده ترین انواع موسیقی تدارک ببیند عجیب نیست که سلیقه ی شنیداری عامه ی مردم تا به اینجا سقوط کرده باشد.
دو شب اجرای ارکستر سمفونیک تهران در تالار وحدت ( تنها تالاری که دست کم با استانداردهای چهل سال پیش جهان تطابق دارد ) به عنوان یک رویداد فرهنگی از جنس موسیقی، نه آنقدر بی اهمیت بود که برخی رسانه ها به کلی نادیده بگیرندش و یا به درج خبری سرسری اکتفا کنند و نه آنقدر مهم که برخی دیگر از آن به عنوان یک حادثه ی موسیقایی یاد کنند و بنویسند اجرای بی نقص ارکستر سمفونیک تهران !. با نگاهی واقع بینانه باید گفت حضور علی رهبری که در بین رهبران ارکستر جهان جایگاه نسبتاً قابل قبولی دارد، بر سکوی رهبری ارکستر سمفونیک تهران حضوری مغتنم است. دانش و تسلط او به موسیقی در دراز مدت بی شک می تواند به بهبود سطح کیفی این ارکستر کمک کند. خیلی از نوازندگان این ارکستر هم در رشته ی خودشان از اساتید موسیقی کشور محسوب می شوند. اما به یاد داشته باشیم که اعضای یک ارکستر معجزه گر نیستند. عوامل دیگری در زیر ساخت ها ی مدیریتی هستند که اگر به یاری آنان بروند ممکن است از عملکرد شان یک معجزه ی موسیقایی ساخته شود. توجه داشته باشیم که ارکستر سمفونیک تهران هر چند با دو شب اجرای نسبتاً ضعیف ( به دلیل نبودن وقت کافی برای تمرین و هماهنگی های لازمه ) از سمفونی شماره ی نُه بتهون سکوت چند ساله اش شکسته شد ولی این دلیلی بر احیای مجدد این ارکستر نیست. هنگامی می توان به تشکیل یک ارکستر یقین کرد که نوازنده ها، رهبر و مدیران آن طی قراردادهایی رسمی نسبت به حقوق مادی کاری که انجام می دهند مطمئن شده باشند. از آن گذشته ارکستر های معتبر جهان معمولاً برنامه های مدونی دارند که طی آن تمام اجراها، سالن ها و حتی قطعاتی که در هر کنسرت تا چند سال آینده باید اجرا کنند در آن مشخص است و تغییر هیچکدام از اعضای ارکستر، از نوازندگان گرفته تا رهبر و مدیران، خللی در رپرتوارهای تدوین شده ایجاد نخواهد کرد. در پایان اجرای شب اول آقای رهبری از مسئولان تشکر کردند اما من دقیقاً متوجه نشدم این تشکر بابت چه بود؟ هرچند برنامه ریزی های مسئولان مستقیم موسیقی کشور بر اساس بودجه و حدود اختیاری تعیین می شود که به آنان تفویض شده است. بخش زیادی از این کم لطفی هایی که به حوزه ی موسیقی می شود را باید در مدیریت های کلان و در سطح دولت آقای و نحوه ی رویکردشان به ت گذاری در حوزه موسیقی جستجو نمود.
دولت محترم آقای ، اگر قرار باشد اینگونه به طور ضربتی چندین نوازنده کارکشته را دور هم جمع کنیم تا طی چهار پنج جلسه تمرین یکی از زیباترین موسیقی هایی که تا کنون به دست بشر ساخته شده را بدانسان ضعیف که شنیدیم اجرا کنند و بعد هم افتخار کنیم که بله بلاخره در زمان ریاست دولت تدبیر و امید ارکستر سمفونیک تهران احیا شد و اسم همه ی اینها را هم بگذاریم خدمت به بخش فرهنگ، باید گفت این فعالیت ها بیشتر به پُز فرهنگی شبیه اند. مردم ما شایسته داشتن چندین ارکستر بزرگ و اجراهای متعدد در تالارهای گوناگون و حق انتخاب خوراک فرهنگیِ بسیار بیشتر از چیزی هستند که اکنون دارند. امیدوارم سال 94 و در پی آن سالهای بعد با حمایت ها و کمکهای دولتی شاهد شکوفایی موسیقی ای باشیم که مستحق انیم.
درباره این سایت